سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 1384 - 72 در بی نهایت
........ موضوعات وبلاگ ........

..........طراح ..........
یــبسیج دانشجویی موسسه ی آموزش عالی جهاد دانشگاهی
........... لوگوی خودم ..........
زمستان 1384 - 72 در بی نهایت .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........

حنجره
سید هانی
حلقه
اندیشه ی قم
عکس های 72 در بینهایت

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1384

............ زمان جلسه...........

-شنبه ***دوشنبه***چهارشنبه***10:45 تا 12:00***نمازخانه ی دانشگاه
  • سوال ها

  • نویسنده : عباد:: 84/12/14:: 7:23 صبح

    یکی از دوستای عزیزمون پرسیده بودن

     آیا به هر قیمتی که شده باید حکومت اسلامی تشکیل داد؟

    هرکس جوابی داره یا تو قسمت نظرات بذاره یا اینکه به من میل کنه

    این سوال فردا تو جلسه پرسیده میشه و جوابش رو تو همین وبلاگ براتون میذارم

    حق یارتون


    نظرات شما ()

  • جلسه چهارم 6/12/84 سخنران حاج آقا ریاضت

  • نویسنده : عباد:: 84/12/10:: 11:25 عصر

    سوال:ویژگی های شخصیتی آدم ها چقدر در عقل مداری آنها تاثیر دارد؟

    جواب:اگر شخصیت افراد بر مبنای عقل آنها ساخته شده باشد ، در هر تصمیمی عقل حکم می کند اما افرادی که تمام شخصیت واعتقاداتشان بر پایه افکار خانواده ، جو اطراف ومحیط باشد ، نمی توانند درست تصمیم بگیرند مگراینکه علم آموزی  درست وقوی داشته باشند یعنی علم آموزی آنها می تواند موجب عقل محوری آنها شود در غیر این صورت نمی توانند محوریت عقل را در زندگی خود داشته باشند. در مورد فخر رازی،نمی گوییم که وی (که دانشمند بزرگی بوده)سنی مذهب بوده ، صححیح آن است که بگوییم یک آدم سنی(با افکار وعقاید تحت تاثیر محیط)با تحصیل علم توانست به مقام یک دانشمند برسد واین راه علم آموزی ، برای همه کس باز است وانتها هم ندارد.

    حرف درست ومنطقی را باید پذیرفت هرچند اگر دشمنت این حرف را زده باشد. مروارید خیلی با ارزش است کسی نمی گوید که اگر مروارید از دهان سگ افتاد،چون نجس است بندازش دور،می توانی بشویید واز آن استفاده کنی.

     

    سوال:امام حسین تجلی جمال الهی است یا جلال الهی؟

    جواب:هر دو

    سوال:این طور که نمی شود!!!

    جواب:اصلا صفات و ذات الهی از هم جدا نیستند

    سوال:اما جاهایی جدا می شوند... به خاطر همین مثلا فقط امام هشتم می شود رضا ...فرزندش می شود جواد

    جواب:این بروز خارجی صفات است که هرکس به گونه ای نمود میکند.امروز علما اعتقاد دارند که خدا صاحب صفات نیست خالق صفات است؛خداوند منتقم است انتقامش عذاب به حساب می آید.در صورتی که عذب یعنی شیرینی وعذاب نوعی شیرینی است،شیرینی پاک شدن گناه ورسیدن به حقیقت.خداوند عذاب نمی کند،از طرف دیگر بهشت هم نمی دهد این اعمال ماست که تبدیل به عذاب یا بهشت می شود.اگر خداوند صاحب صفات باشد یعنی جزء دارد و این نقص حساب می شود.

    سوال:انسان نمی تواند مجموع همه صفات باشد؟

    جواب:می تواند،انسان کامل خلیفه الله است ومی تواند تمام اسماء وصفات را داشته باشد.

    سوال:انسان محدود است نمی تواند؟

    جواب:اگر هم محدود باشد ، روح او بی نهایت است.

    سوال:پیامبر آدمی مثل ماست وهمه صفات را ندارد؟

    جواب:تفاوتش در این است که به او وحی می شود به من  وحی نمی شود چون ظرفیتش را ندارم،علمش را ندارم ومثلا بروز صفت رحمه اللعالمین بودن در پیامبر است.

    سوال: ولی علی بعضی صفاتش غالب بود ،گاهی حرفهایش 180 درجه با پیامبر فرق داشت.

    جواب:بله ،چون شرایط متفاوت بود به  خاطر جامعه لازم بود علی صفات غالب وخاصی داشته باشد.

      در مورد تفاوت سخنان علی و پیامبر ، مثلا خضاب محاسن در زمان پیامبر مستحب بود ، چون تعداد مسلمانان کم بود،سنشان زیاد بوداین کار را میکردند تا در چشم دشمنان ضعیف جلوه نکنند ، اما در زمان علی دیگر این کار  مستحب نبود.

     

    سوال:علی می گوید زنها ناقص اند؟

    جواب:مخاطب آن شخص خاص عایشه است نه جامعه زنان

    سوال:اما در قرآن در آیه 28 یوسف هم به این اشاره دارد وچون قرآن جامعیت دارد پس حدیث حضرت صحیح است

    جواب:این طور نیست این آیه هم خطاب به زلیخا بوده،مطالب قرآن عام وخاص دارد،مطلق و معین د ارد.این آیه خطاب خاص دارد در صورتیکه در آیه دیگر آسیه همسر فرعون را برای همه الگو می داند؛اینجا خطاب عام دارد ونشان می دهدارزش و مقام زن را

    سوال:این حدیث سندیت تاریخی دارد...

    جواب:سندیت حدیث را از 4 راه تشخیص می دهند:راویان حدیث – متن حدیث – لغت شناسی – مصطلح بودن لغات وکلمات در زمان خاص

     

    سوال:قیام امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر بود ،اگر نامه ها نبود بازهم امام به کوفه می رفت؟

    جواب:امام هرجا می رفت شهید می شد،چون شهادت چیزی بود که خدا برای حسین می خواست، اما اگر هرجای دیگر می رفت  می گفتند کار حسین خودکشی بود چرا که مثلا مردم کوفه به امام نامه نوشتند اما امام کوفه نرفت در مکه هم می توانست بماند اما آنجا برای آنکه در زیر لباس احرام شمشیر بسته بودند وامام  برای اینکه حرمت خانه خدا را  حفظ کند از مکه خارج شد.

     

    سوال: سوال در مورد زهیر بن قین است ، چه می شود که امام کسی را می فرستد دنبل او ...او که سردار سپاه معاویه بوده؟

    جواب:زهیر آدم مودب به آداب بود ، آدم با منطقی بود. رسیدن به نفس مطمئنه از طریق مکارم اخلاق است که زهیر دارای مکارم خلاق بود.

    متاسفانه ما در مورد عاشورا چهره شناسی نداریم..زهیر آدم مقیدی بود ،اما زندگی اش به خاطر جو غلط جامعه و اشتباه جلوه دادن حقایق به جایی رسید که او خونخواه عثمان شده بود. زهیر همه حقوق را رعایت می کرد،برای او یک جرقه کافی بود.اما شمر ،اصل و نسب داشته گاها خیلی مذهبی بوده ،سر پسرش را به خاطر 1 لیوان مشروب جدا می کنداما این به خاطر جهل عمیق این آدم است. افراط و تفریط نشانه جهالت است.

    به علی گفتند تو خدایی.پاسخ داد:اشتباه می کنید من خدا نیستم. گفتند ما ثابت می کنیم خدایی گفت: دست از این عقیده بردارید وگرنه شما را در آتش می سوزانم.گفتند : اگر تا به حال شک داشتیم الان دیگر یقین پیدا کردیم چون خداوند در قرآن گفته که بندگان خود را می سوزاند...این نشانه عمق حماقت و بلاهت این آدم هاست.

     

    سوال: درست است که مردم عراق نفرین شده حضرت زینب  هستند؟به خاطر همین است که این همه مشکل دارند؟

    جواب:نه این طور نیست .عراق موقعیت جغرافیایی خاصی دارد مرکز کارهای اجرایی است،همین باعث کلی مشکل شده است.

     

    سوال:امام حسین که می دانست شهید می شود چرا هجرت نکرد؟

    جواب:کجا می رفت ؟ عاقلانه بود به شهری می رفت که دعوتش کرده بودند

    در قران آمده   امنو امنو....دوبار پشت سر هم گفته ایمان بیاورید یعنی این ایمانی که الان دارید ایمان نیست،یک پندار است  در پاسخ چرا به ایران نیامدند؟ امام رضا حدیث سلسله  الذهب را برای ما گفت در ایران که مرکز دین بود در آن زمان ، این یعنی اینکه دین ما دین نبوده ، ولایت پذیری مطابق با نظر امام نبوده ، در آن شرایط کوفه بهترین مکان بوده...

     

    کل یوم عاشورا کل ارض کربلا...

    روز عاشورا روز  مبارزه نفس اماره  ونفس مطمئنه است ، سپاه یزید نماینده نفس اماره و سپاه امام نماینده نفس مطمئنه است.این جمله به ما می گوید در هر زمان وجود ما بستر مبارزه دو گروه متضاد است.

     


    نظرات شما ()

  • جلسه ی سوم 3/12/84 سخنران آقای اسماعیلی

  • نویسنده : عباد:: 84/12/6:: 2:23 عصر

    مهمترین موعظه ها تفکر در خود و با خود است.

    موضوع عاشورا و کربلا اگر سیر تاریخی آن را در نظر بگیریم از دید برخی مورخان از ساعتی آغاز و به ساعتی ختم می شود. برای هر فضایی و توصیف آن فضا دیدگاه های متفاوت وجود دارد. مثلا وقتی در مورد نمازخانه صحبت می کنیم از دیگاه فیزیکی می شود موکت و دیوار و پرده و سایر عناصر فیزیکی آن را بررسی کرد. اما از یک دیدگاه جامع تر نمازخانه می شود فضا به معنای همه عناصر مادی بعلاوه روح حاکم بر فضا. برای درک فضای عاشورا و محرم دیدگاه های متفاوت را می توان بررسی کرد. گاهی این فضا دوبعدی است گاهی سه بعدی و گاهی فقط تک بعدی می شود. مثل ماکت هایی که در هیئت ها می بینیم. که در آن نه روح وجود دارد و نه جایگاه ما مشخص می شود. در نتیجه چیز زیادی عاید ما نمی شود.  با چنین توصیفی نمی شود به مفهوم «کل یوم عاشورا» رسید. سوال این است که باید چه دیدگاهی انتخاب کنیم که بتوان آن فضا و فرهنگ را فهمید.

    جان استینک در کتاب هفت مشعل معماری می گوید: " هیچ حقیقتی را در عالم نمی توان با عناصر ظاهری آن سنجید. " سخیف ترین و پست ترین دیدگاه نسبت به واقعه عاشورا دیدگاهی است که بر اثر ضربه دوستان نادان شکل گرفت. یعنی توجه صرف به جنبه های فیزیکی عاشورا و توصیف آخرین لحظات شهادت شهدا.

    صدای عاشورا ظواهر عاشورا نیست. شرح مظلومیت های امام حسین به تنهایی نمی تواند موفقیت ساز باشد. پس تجلی پیروزی خون بر شمشیر چه می شود؟ اگر دیدگاه فیزیکی عاشورا مصداق این تجلی باشد چرا جنگ های تزار و یونان با جمعیت های چند هزار نفری محل این تجلی نشد؟ چرا حرفی از آن ها نیست؟ چه اتفاقی می افتد که در کربلا خون بر شمشیر پیروز میشود . و والامقامی چون حضرت زینب چرا می گویند «ما رایت الا جمیلا» هیچ چیز را جز زیبایی ندیدم؟ نمی فرمایند یک چیز زیبا یا چند چیز زیبا دیدم. می فرماید هیچ چیزی غیر از زیبایی ندیدم.

    پاسخ این 2 سوال به ما می فهماند که پیروزی یعنی چه؟ در مورد وقایع قبل از عاشورا که کسانی مثل حمیدبن مسلم که از نگارندگان محدود آن هستند تاریخ دقیق و کاملی ثبت نکرده اند. ما اخبار زیادی نداریم عمده چیزی که وجود دارد صحبت های امام قبل از عاشورا است با برادر خود محمدبن حنفیه. اما بعد از عاشورا و اسارت اهل بیت تاریخ بسیار شفاف است و مورخان زیادی آن را شرح دادند. من فکر می کنم این به اذن خداست برای آن که ما بفهمیم «ما رایت الا جمیلا» یعنی چه؟ برای آنکه ببینیم همه آن اسارت ها و سختی ها به این جمله ختم می شود.

    به طور کلی ما مجموعه ای از چیزهایی هستیم که از گذشته ما رسیده. پس باید نسبت به آموخته های خود به طور کلی و مشخصاً در مورد واقعه کربلا دقیق باشیم.

     

    سؤال:من فکر می کنم برای پاسخ به سوالات شما باید صورت سوال را گسترده تر مطرح کنیم. باید سوالاتی بپرسیم که مسئله را برای ما قابل فهم کند.

     اولاً پیروزی به اعتبار چیست؟ یعنی بر اساس چه معیاری گروهی را پیروز و گروه دیگر را شکست خورده می نامیم؟ ثانیاً زیبایی از دیدگاه حضرت زینب به چه معناست؟ بر اساس چه شاخصی اتفاقی را زیبا می خوانند؟ و ثالثاً اساساً مطلوب آدمی در چه چیزی است؟ می خواهم بگویم که انسان های کاملی که در آن واقعه حضور داشته اند و در رأس آن ها امام حسین«ع» چه حقیقت انسانی را طلب می کردند که منجر به شکل گیری آن اتفاق شد؟

     

    پاسخ:_ شما بگوئید حضرت زینب زیبایی را در چه می بیند؟

    -       ایشان زیبایی را در حقیقت می دیدند ما بعنوان آدم هایی در این زمان و مکان باید کمال انسانی را در حقیقت و زیبایی بدانیم.

    -        شما در مورد  حقیقت  چه فکری می کنید.حقیقت چه موجودی است؟

    -       حقیقت موجود مطلقی است اما مرتبه دارد. یعنی در عین اینکه یک حقیقت واحد است اما در عین کثرت نیز هست.

    -       امام علی سخنی دارند که (شاید در مورد پیامبر باشد شاید در مورد حمزه یا ابوذر یا سلمان یا ...) : «من در گذشته برادری در راه خدا داشتم . در چشم خویش او را بسیار بزرگ می دیدم. دلیلش این بود که دنیا در چشم او کوچک بود». دنیا در عین بزرگی و عظمت بسیار کوچک است. البته مهم است اما اهمیتش مثل کلاس درس می ماند. حقیقت ورای صاحب حق است. دنیا مجموعه ای از محدودیت ها، تهدیدها، و فرصت ها و نقاط ضعف و قدرت است. مصداق این جملات در آخرین کلمات امام حسین وجود دارد: «خدایا آنچه بر من می گذرد عین آسانی است، چون عین توست».

    امام محمد غزالی داستانی دارد: «عاشقی را در شریعه بغداد فلک می کردند. نه از پا می افتاد و نه می مرد و نه فریاد می زد. گفتند چگونه؟ گفت: چون معشوقم را در جمع مردم می دیدم ... »  . پس ببینید که امام حسین که خداوند را ناظر بر خود می دیده چه حالتی داشته اند؟

    فرد آرمان گرا چیزی دارد که دیگران ندارند. بزرگتری مزیت آرمان گرایی آن است که ما می دانیم که به کجا می رویم. مهم نیست به اصل و هدف برسیم یا نه. یا که به مرتبه ای از آن. مهم اینست که در مسیر آرمان خویش حرکت کنیم.

    اگر دنیا را بزرگ بدانیم عاشورا بزرگترین تجلی مصیبت است. از خود امام حسین نقل می کنند: «جدم از من بسیار بزرگتر بود و پدر و مادر و برادرم نیز. اما وقتی رسول خدا رفت مردم دلخوش بودند چون چهار نفر از ما مانده بودند.» اما امام حسین  آخرین حلقه این نعمت بودند. پس به این اعتبار بزرگترین مصیبت است. خود خدا برای حضرت آدم ماجرای عاشورا را تعریف کرده است. و در مورد حضرت زکریا آیه «کهیعص » نازل شد که امام حسین فرمودند اگر این آیه را برایتان تفسیر کنم هیچ چیز در دنیا برایتان بزرگ نخواهد بود. دعای حضرت زکریا سال ها مستجاب نمی شد تا اینکه جبرئیل بر او نازل گشت و گفت خداوند فرموده که دعایت هرگز برآورده نمی شود مگر به واسطه پنج نام. سپس نام پنج تن را یکی یکی برد و زکریا به نام آن ها دعا می کرد تا اینکه در نام پنجم متوقف شد. جبرئیل علت را پرسید. گفت: «تا نام پنجم با گفتن هر اسم شعفی در من حاصل گشت. اما نام پنجم مرا منقلب کرد. داستان چیست؟ »

    و جبرئیل داستان امام حسین را برای او تعریف کرد. بعد زکریا دعا می کند که خداوند فرزندی چون حسین به او بدهد و آنگونه شد که یحیی را به او داد که همه اتفاقات تولد و شهادت او کاملا شبیه امام حسین است.

    تتمه ی همه حرکت های انبیا رأسش و قله اش عاشورا بوده و به ازای فاصله ما از کربلا از حقیقت دور می شویم.

     

    سوال: - شما گفتید حضرت زینب زیبایی را می دیدند. چون به حقیقت اشراف داشتند. می خواستم بدانم عاشورا هیچ زیبایی دنیایی ندارد؟ آیا همه چیزش آخرتی است؟ راستش ما مثل کلاس اولی ای هستیم که با ما در سطح دکترا حرف می زنند. توضیح می دهید؟

     

    پاسخ: - زیبایی تجلی های مختلفی دارد. گاهی دنیایی است گاهی آخرتی. بهشت و درخت و باغ و ... برای این است که ما بفهمیم.

    -       اگر بخواهیم توصیفات دنیایی کربلا را مطرح کنیم چه می شود؟

    -       مثل کوه رفتن است در قله کوه در اوج نفسی می کشی و می آیی پائین. تو شعفش را می بینی. اما دیگران رنجش و سختی هایش را. امام حسین در شب عاشورا برای لحظاتی بر روی زین خوابشان می برد. خواب رسول خدا را می بیند که به او می گوید خدا دوست دارد تو را کشته ببیند. خدا کمال بندگانش را دوست دارد لذا میهمانش را در ماه رمضان گرسنه می خواهد. در حجش در هنگام احرام بسیاری از حلال ها را بر او حرام می کند تا به بنده اش کمال بدهد.

    -       روزی علی دست کمیل را می گیرد و به بیرون از شهر می برد. دقت کنید که علی می آید و او را می برد. نه اینکه به او بگوید بیا. خودش می برد. بعد نفس عمیقی می کشد و شروع به صحبت می کند«... مردم چند دسته اند. عده ای برای دنیا و آخرت خدا را می پرستند... »

    یک سری از مردم به دنیا می آیند که با بدنهاشان در دنیا حضور دارند. اما روحشان به آسمان ها حلقه شده، مهم اینست که بدانیم نوع نگاهمان به دنیا و انتظار ما از آن چیست؟ هیچ معصومی نگفته فقط آخرت.

    من استادی دارم که در جواب شاگردشان که گفته بود من در شب قدر فیزیک خواندم پاسخ داد تو والاترین عبادت را داشتی. می شود آدم با اعمال دنیوی آخرت را بخرد. به شرط آنکه بدانیم در محضر خدائیم.

    -       اصولاً برای رسیدن به هر رشدی آدمی باید سختی بکشد . خوب شاید اصلاً من نخواهم رشد کنم. دارم زندگیم رو می کنم. از زندگیم هم راضیم. چرا باید رشد به معنایی که شما می گوئید دغدغه من باشد؟ برای چه عاشورا باید دغدغه ما باشد. اصلاً چرا خدا خواسته ما با عاشورا ارتباط داشته باشیم؟

    یا اینکه اصلاً چرا کربلا اتفاق افتاد. اگه خدا امام حسین را انقدر دوست داشت چرا این همه سختی به او داد؟

    -       روزی حضرت سلیمان از خدا خواست چند وقت به جای او خدایی کند. رزق موجودات را او تقسیم کند. ساعتی نگذشت که پشیمان شد و گفت «خدا را شکر که خدا نشدم».  ما حکمتش را نمی دانیم.

    بریربن سریر از سرداران امام در عاشورا بود. شب آخر بعد از صحبت های امام به شدت در خود بود. امام علت را از او پرسید. گفت: از سر شب دارم به این فکر می کنم که عزیزترین چیزی که خدا به من داده جان من است، اما ناراحتم از این که چرا فقط یک جان دارم که فدای شما کنم.

    وهب جوان مسیحی بود که بسیار عاشق همسرش بود. او مسلمان می شود اما همسرش اسلام را نمی پذیرد. که بعد از شهادت او مسلمان می شود. آنها عشقشان را به پای حسین می ریزند. آدمهای بسیاری در جنگ ها به امید نام و اسم ورسم ادعای سرداری می کنند. اما یاران حسین تمام فداکاریشان بی دریغ بوده. آنها حتی تصور جاودانگی هم نداشتند. آخر کلام صیاد آنست که شکار را در آسمان بزند. نه سایه اش را روی زمین. ما چرا پروانه را مقدس می دانیم؟ دل پروانه است که باعث چنین اعتلایی می شود که سوزش شمع برایش مهم نیست. ما باید به آن حقیقت ایثار، اراده،  و زنده بودن و ... تا هفمین پله که همان اطاعت است برسیم.

     

    زمان امام صادق فردی ادعای شیعه بودن داشت. امام از او خواست که برود در کوره. او تعلل کرد و نپذیرفت. بعد غلام امام می آید و امام هم آن درخواست را از او می کند که در جا می پذیرد و به درون کوره می رود. در تشیع باید مطیع ولی امر خویش بود.

    فیلم زندگی ما یه جایی تموم می شه و دیگه نمی شه هیچ جوری مونتاژش رو عوض کرد. میوه را نباید زود یا دیر چید. نباید در دنیا عجله کرد. نباید دائما به دنبال آن باشیم که آخرش چه می شود. نمی توانیم خودمان را با علی مقایسه کنیم. نشدنی است. مهم مسیر هدایت است. آنچه که برای سنجش ما مهم است مسیر علی است.

    باید ریسمان حقیقی خدا را شناخت. هر کسی که به او توکل کند خودش قطعاً او را به ریسمانش خواهد رساند.

    یکی از آن بالاترین هدایت ها که مرکز ثقل هستی است امام حسین است حتی برای خود ائمه. حضرت صاحب الامر نیز اینچنین اند. که گفتند: اگر می خواهید صدای حسین را بشنوید منتظر ما باشید که شبیه ترین صداها به صدای او صدای ماست.

     

     


    نظرات شما ()

  • جلسه ی دوم 1/12/84 سخنران حاج آقا ریاضت

  • نویسنده : عباد:: 84/12/5:: 10:32 عصر

    قرار بر این شد که چگونه باید ولایت پنداری از ولایت مداری جدا کنیم؟ به وسیله عقل. یک عقل مصطلح داریم و یک عقل محض. مصطلح دیگر عقل نیست و دیگران را نمی بینید.اما عقل محض؟ دل می رسد. حقیقت اهل بیت عقل است آقای جوادی آملی:اصل جهاد اصغر جهاد با دشمن استجهاد توسط جهاد با نفس است. جهاد اکبر جهاد با عقل مصطلح است که پیروزی عقل محض را به دنبال دارد نفس برای کار ها دلایل عقلی می آورد و افسار عقل را در دست می گیرد. عقل مصطلح هم پیمان با نفس است خیلی وقتها آدمها نماز می خوانند تا به بهشت بروند، به گفته امام حسین: بعضی ها خداوند را عبادت می کنند برای رسیدن به بهشت، در این گونه موارد عقل به کمک نفس آمده است اما انسان را خلیفه الهی نمی کند و گاهی روی خلاف شرع ها پوشش دین  می کشد (عقل مصطلح این کار را می کند). خیلی از ما این حالت را داریم (مذهبی ها)دین را با دلمان تطبیق می دهیم گاهی تصورات خودمان را در خواب می بینیم و   فکر می کنیم خواب جنبه شرعی پیدا کرده است (در حالی که پایه عقلی و شرعی ندارد) پس عقل مصطلح، مصلحت شخصی را نگاه می کند. اصول اخلاقی ثابت است اما به دلیل شرایط زمان و مکان تغییر کرده است.

    عربها حجاب را از ما گرفته اند اما بر اساس خواست خود تغییر دادند. در بحث ربا این موضوع از گذشته هم بوده است بانکها اگر این کار را می کنند پس محل اشکال است. اما یک سری قرار داد ها هم وجود دارد در  بین بانکها مانند مفاد به اصل 14قرن پیش هم بوده است و مورد اشکال هم نیست. به عنوان مثال کثیر نماز را باطل می کند مثلا آوردن دست به سمت بالاالبته به عرف هم بر می گردد یا در نماز آیات اگر اکثر مردم ترسیدند در مورد صداهای آسمان باید خوانده شود پس خیلی جاها به عرف بستگی دارد

    در مورد خواب ها باید به علم آن مراجعه کنیم و مبنایی برای خود خواب کننده وجود ندارد اما رویای صادقانه پیام دارد ولی بار شرعی برای ما نمی آورد اما می توان از خواب برای رسیدن به هدف استفاده کرد. یکی از جاها که برای مذهبی ها عید الزهرا است روز قبل از محرم است ولی تاریخ آن را 9 ربیع الاول نسبت می دهند پس هر نوع  خوابی حجت نیست گاهی افراد خوابی را می بینند و با عقل هم توجیه می شوند این خوب است.

    سوال: چرا زیارت عاشورا پر از لعنت است ؟ اگر آن موقع بود (در زمان اهل بیت) درست اما در این موقع چرا لعنت می فرستیم؟

    در هر جای دنیا هر کس برای رسیدن به اعتقاداتش کار می کند لعن هیچ توهینی به دیگران نیست و به معنی دوری از رحمت خداوند است اگر منطق داریم می توانیم بقیه منطقها را نفی کنیم. لعن نفی منطق ابوسفیان است. تصور ما از لعن فحش و ناسزاست بعضی ها اعتقاد دارند که لعن را به عمر هم نباید داد . قرآن زمان ابوبکر جمع شد. در زمان خود پیغمبر هم 10 نفر به جمع آوری قرآن مورد قبول می پرداختند (کاتبان وحی) :خلیفه اول دستور داد که همه ی قرآن ها جمع شود و بقیه قرآنها را در آب ریختند و تنها یک قرآن مورد قبول قرار گرفت . قصه فتح ایران در زمان عمر در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری به تصویر و تشریح گفته شده است. بهایی ها در زمان قاجار در باب اهانت به عرب ها در جنگهای زمان حضرت علی و عمر شروع شده است. پس نقل این گونه صحبت ها به 120 سال پیش بر می گردد. از نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذی القرنین همان کوروش است. دستورات کورش همان دستورات اسلامی است. پس اگر به زرتشت یا کورش برگردیم به یک پیغمبر الهی برگشته ایم چون علامه طباطبایی کوروش را پیغمبر خدا می داند.

    سوال: زمانی که مردم به سمتی می روند که عقل متعحت طلب را بدست آوردند. آیا می تواند نشانه ای باشد که افراد خلاف جریان آب رودخانه شنا می کنند و می توان نشانه ای برای رسیدن به عقل محض باشد؟

    ج) خیلی وقت ها برای ارضای نفس خود خلاف جریان شنا می کنیم یعنی از عقل مصطلح استفاده می کنیم.

    سوال:ایرانیان تاریخ نگارهای خوبی نبودند به خاطر همین نمی توان قبول کرد که کوروش (ذی القرنین) دیوار چین را درست کرده است. آیا می توان قبول کرد که یک ارتشی با چه عظمت (ارتش ایران) از عربها شکست بخورد؟

    ج)120 بار ابوبکر و عمر گفتند لولا علی لهلک عمر (اگر علی نبود عمری وجود نداشت) اعراب 120 سال پیش حمله به ایران را انجام دادند اما پندهای امروز برای 120 سال پیش است باید یک سند تاریخی ارائه داد تا مقبولیت داشته باشد. و آن هم توسط انگلیسی ها برای ایجاد فرقه گرایی است. در جنگ بین ایران و عرب امام حسن (ع)اصلا دست به شمشیر نبرد پس بدون خونریزی جنگ به پایان نرسید. در جنگ بین معاویه و امام حسن هم معاویه با خریدن سردادان سپاه امام جنگ را پیروز شد پس بدون خونریزی. در جنگ هایی که اسلام انجام داده است یا باید مسلمان شوند یا باید خراج بپردازند و راه سوم (جنگ) وجود ندارد. امام حسن (ع) وقتی دید که اگر دست به سلاح هم ببرد صلح کرد. وقتی هم سپاه اسلحه را زمین گذاشت صلح کرد.

    سوال:در کتاب زرینکوب این اسناد که مربوط به 120 سال پیش است را نفی نکردند؟

    ج)آقای مطهری مستندات تاریخی را رد می کند مورخین و بزرگانان می گویند نقد تاریخی که اعراب به ایران حمله کردند و همه چیز را کشتند و غارت کردند و ... سندیت تاریخی ندارد نظر هرودت در مورد ایرانیان نظر شهید مطهری را تقویت می کند. سربازان ایرانی اگر راهی برای فشار پیدا می کردند حتما اسلحه های خود را رها می کردند کما این که این کار را کردند.

    سوال: در قضیه عاشورا و کربلا شخصیت های زیادی است و ما می توانیم همزاد پنداری کنیم؟ مانند حر ابن یزید ریاحی، ما خیلی جاها از مسیر حقیقت خارج می شویم: خود شخصیت چه شاخصه ای دارد که از مسیر خطا می تواند برگردد؟ چقدر خود حر نقش داشته است و نظام تصمیم گیری و پشیمانی چقدر بوده است و چقدر نگاه امام تائید داشته است؟

    ج)امام به همه  نگاه می کند. خود حر می گوید: من خودم را بین بهشت و جهنم مخیر می بینم پس اختیار ماست عقل به من می گوید بهشت را انتخاب کن. در دیگر افراد گرد و غبار عقل را پوشانده است اما در مورد حر این گونه نبوده است در روایت است که خداوند به کسی رحم می کند که خوف او از رجا و امیدواریش بیشتر باشد. اگر حر خوف نمی کرد عقل را انتخاب نمی کرد. حر آدم جوانمردی بود و تنها کسی بود که زیر هیچ نامه ای را امضا نکرده است و در لقمه ی حرام مراقب بوده است. در زندگیش جوانمردی و معرفت دارد. همین ها باعث می شود بتواند از عقلش استفاده کند. شمر تا توانسته مال حرام خورده است . حر هیچ حق معنوی را هم پایمال نکرده است. حر را فقط احترام به حضرت زهرا نجات نداد حر با کل 4000 نفر پشت امام نماز جماعت خواند. و به امام حسین هم می گوید من مامورم تو را در هر جایی هستی نگه دارم. لذا توبه اثر عقل است. اگر به گذشته فکر کردی و پشیمان شدی عقل به ما می گوید باید توبه کنی.

    سوال:تفاوتی که حر در نحوه شهادت با دیگر شهدا دارد این است که سرش جدا نمی شود ؟

    ج)خیر تنها 18 نفر بنی هاشم سرشان جدا شد.

    سوال:آقای اردبیلی:در زمان امام حسین سلطان هند امام را خواستند؟

    ج)باید مستند ارائه شود تا بتوان قضاوت کرد شاید حضرت یک نفر را وکیل کرده که مشکل آنها را حل کند.

     در کربلا از جهل شیعه استفاده شده است. عمر سعد شیعه بود عبید ا.. ابن زیاد از امویه بود ولی دخالت نکرد عمر سعد 6 ساله بود که در کوچه همه به او قاتل حسین   می گفتند بنی امیه چون خوف داشتند خودشان وارد نشدند و البته از عقل هم استفاده کردند. یزید در بارگاه خود قصه را به شمر و عبیدا... نسبت می دهد عمر سعد تا روز 7 شک داشت و برای این که موقعیت را از دست ندهد این کار را کرد. شمر نقش محوری در کربلا دارد.

    در روایت آمده است :عظمت اهل بیت این نیست که دست شیعیان را بگیریم عظمت  ما این است که قاتلین را ببخشیم.

    در این که امام حسین ما را شفاعت می کند مشکلی نیست،اما در چه درجه ای قرار    می گیریم می خواهیم به رضوان الهی و در جوار اهل بیت قرار بگیریم فقط 12 نفر در جهنم مخلد هستند. (محرف انجیل،محرف تورات،و... ابوبکر،عمر،ابوعبی ده)

    گریه ما باید گریه امام زمانی باشد ، نه گریه شمری و یزیدی

      

     


    نظرات شما ()

  • پس کو ؟ کجاست ؟ چرا ...

  • نویسنده : عباد:: 84/11/30:: 4:36 عصر

    پس کو ؟ کجاست ؟ اون چیزی که نمی دونم چیه ... پیدا کردنش روزهای زیادی رو ازم گرفت و شب های طولانی ، خواب رو از چشمام دزدید .

    همیشه بی قراری و اضطرار . مثل اسپند روی آتیش ...

    از یه طرف کفش تنگِ روزمرگی ، پاهای وجود انسانیم روبد جوری میزنه . از طرف دیگه پیراهنِ آرمانخواهی ، که شدیدا تو تنِ عاداتم  گریه می کنه !

    این وسط من هستم ، از آرمانم رونده و از روزمرگی مونده …

    با همین اوضاع  و احوال بود که وارد دانشگاه شدم . دیگه ازم چیزی نمونده بد . داشتم آب می شدم ، تموم می شدم . که یه روز دیدم چند نفر دارن با همدیگه حرف میزنن . زیر چشمی نگاهشون کردم . اما ، انگار که متوجه توجه من شده بودن ، اومدن به سمت من و سلام و احوال پرسی و خلاصه باز شدن باب دوستی ...

    گفتن : " چی شده ؟ پکری ... " منم که انگار ، آتیش زیر خاکسترِ دلم رو روشن کرده باشن ، شروع کردم به حرف زدن . اونا هم خوب گوش دادن و معلوم بود ، خوب می فهمن حرفام رو ...

    حالا دیگه من ساکت شدم واونا شروع کردن . گفتن و گفتن تا رسیدن به همون جایی که من بودم .

    تعجب کردم و پرسیدم : " من دارم تموم می شم . شما چطوری با این همه نیرو ، هنوزم دارید دنبالش می گردید ؟ " خندیدن و گفتن : " آخه ما چند نفریم ... تنها نیستیم . "

    این طوری شد که دست به دستاشون دادم ، تا دوباره با همدیگه دنبالش بگردیم . گفتیم دور هم بشینیم و از نشونه هاش بگیم ، از راه های پیدا کردنش ، از قیافش ، از هیبتش ، از قشنگیش ... خلاصه از همه چیز . منتها با هم !!!

    تا خواستیم شروع کنیم ، دانشگاه تعطیل شد . تقویم رو نگاه کردم . دیدم با رنگ قرمز نوشته : " عاشورای حسینی . تعطیل "

    یادم اومد که از یه بزرگی ( که هر وقت می خواست چیزی بهم بگه ، اینطوری صدام می کرد : " فدای حقیقتت !!! " ) شنیده بودم که همه ی چیزهایی که می شه پیدا کرد ، هستش توی عاشورا . هر چی بگردی پیدا میشه ...

    این طوری شد که گفتیم ، همین جا دنبالش بگردیم . در عاشورا ...

    بی نهایت * 72

    وقتی داشتیم نماز خونه رو آماده می کردیم ( برای دور هم جمع شدن ) ، دیدیم که تنها نیستیم . خیلی هامون دارن تنهایی جستجو می کنن . تازه یکی میگفت که بقیه هم دنبالش می گردن و خبر ندارن !!! پس به همه خبر دادیم ، تا اون ها هم بیان ... تا با هم این سفر رو شروع کنیم ...

    خلاصه این طور شد که :

    نمازخونه شد میعاد ، و روزهای زوج ساعت 10:45 تا 12 هم موعود ...

    و این وبلاگ هم دفتری شد که عکس ها و خاطرات سفر رو توش ثبت کنیم ...

    با ما همسفر نمی شی ؟ منتظرت می مونیم ...

               

     

     


    نظرات شما ()

       1   2      >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    اینجا نیای ها
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    ebad.blogsky

    You will be redirected to the script in

    seconds
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن